کوتاه نوشته ها | یادداشت های وبلاگ |
مانی غریبی ( چهارشنبه 86/12/29 :: ساعت 11:49 صبح)
معلم بر روی تخته نوشت پی نوشت: |
مانی غریبی ( جمعه 86/12/24 :: ساعت 8:3 عصر)
امروز من هم یک رای به مجموع رای های این مملکت اضافه کردم و سعی کردم به نوبه ی خودم مشت محکمی توی کله ی این دشمنای فلان فلان شده بزنم (به دلیل دم دست بودن این ایکون، مشت محکم به جای دهان بر کله فرمود آمده است ضمنا اونم چکش نیستا .. مشته) این چن روزه چن بار میخواستم چنتا از این نکته های به دردنخور در مورد انتخابات و از این چیزا بنویسم ولی گفتم ننویسم بهتره (گفتم دوباره ملت نیان بگن چقد حرفای کوچه بازاری در پیت مینویسی) اما امروز دیگه هرکاری کردم نتونستم خودم رو راضی کنم که ننویسم.. حالا میگم چیو و چرا .. متاسفانه هرکس این فکر و بکنه واقعا خیلی بی تفاوت و سطحی به مسئله نگاه کرده... من که میگم این طرح (شما بخونید اشتباه) رو هرکی مطرح کرده واقعا ... (پیدا کنید پرتقال فروش رو .. اونم این دم عیدی) خواستم از این برگه ها عکس بگیرم که کم مونده بود به جرم تلاش برای برهم زدن نظم عمومی و از این چیزا نظم عمومیم رو برهم بزنن .. این عکسم از خبرگزاری فارس گرفته شده. |
مانی غریبی ( یکشنبه 86/12/12 :: ساعت 2:5 عصر)
تا حالا به این فکر کردید که اسم بچتون رو چی میخواید بذارید؟ پی نوشت: متن قبلی چن نفری اومدن گفتن عاشق شدم .. اونو نمیدونم ، ولی اینو میدونم که هنوز بابا نشدم دوباره فکر بد نکنیدا .. |