کوتاه نوشته ها | یادداشت های وبلاگ |
مانی غریبی ( دوشنبه 88/1/10 :: ساعت 10:18 صبح)
صبح یه کامنت از داداش بهزاد گلم داشتم که دیدم بهتره اونو توی یه پست بذارم، چون چیزهای خوبی داخلش هست ----------------- سلام خستگی راه و خستگیا به درک ... باخت تیم ملی اونم تو 10 دقیقه خیلی گرون تموم شد ... واقعا ناراحت شده بودم ، منتظر تاکسی که بودیم رو زمین نشته بودم !!!! ... اما اینکه خیلی ها آدمهای نا شاکری هستند درش شکی نیست ... هرچی دلشون خواست به (( علی دایی )) گفتن ... همون دایی که تا دو سال پیش تا میرفت تو زمین 11 تا بازیکن حریف حواسشون بود که دایی نجنبد ، همون دایی که با گل زنیهاش خوشحال میکرد ... تو باخت ایران دایی 40 درصد سهم داشت، اونم بخاطر غرورش بود ، نه تاکتیکش ! غرور اجازه نداد از حرف دیگران بهره بگیره ! 10 درصد بازیکنا 50 درصد فدراسیون ... آدمهای آشغالی هستند ، آشغالا یک هفته به هر بازی مونده یک بازی تدارکاتی میزارن و ... واقعا 99 درصد مردم بی لیاقتن ... اگه مردم ایران لیاقت داشتند به خدا الان ایران بهشت بود ... افسوس که ... ---------------------- منم با اکثر بخشهای نوشتت موافقم. روزی که با سلام و صلوات علی دایی رو آوردن فکر کنم به خودت گفتم شایدم به کس دیگه ای گفتم، گفتم که ما ایرانیها عادتمونه یه مربی رو با سلام ، صلوات و روی شونه هامون میاریمش، با فحش و ناسزا و لقط میندازیمش بیرون، گفتم که سابقه نداشته یه مربی که خندون میاد خندون هم بره. اتفاقا من با نظرت در مورد فدراسیون هم کاملا موافقم. |