کوتاه نوشته ها | یادداشت های وبلاگ |
مانی غریبی ( چهارشنبه 86/1/15 :: ساعت 8:43 عصر)
کاشکی وقت بیشتری داشتم، اگه فرصت کنم حتما، فکر نکنم فعلا فرصت بشه، وقت ندارم، کارهام خیلی زیاده بی خیالش،الان که فرصتش رو ندارم باشه اولین فرصت ، ... این جمله ها براتون آشنا نیست. همیشه از کمبود وقت گله میکنیم ولی تا فرصت گیر میاریم ... کاشکی اون افرادی که داشتن زحمت تقسیم ساعت رو میکشیدن یه مقدار دقت به خرج میدادن و فاصله ی ساعت ها رو کمتر میکردن تا به جای 24 ساعت در شبانه روز مثلا 48 ساعت داشتیم. اون موقع احتمالا مشکلمون حل میشد. اخه ما هر وقت میخوایم یه چیزی رو بین افراد تقسیم کنیم و کم میاد اونها رو به قسمتهای کوچیک تر تقسیم میکنیم تا تعدادش بیشتر بشه و ... دوستی دارم که از نظر وضعیت زندگی و شغل و این چیزا در موقعیتی قرار داره که زبون زد خاص و عامه و خیلی ها به موقعیت و وضعیتش غبطه میخورا. این دوستم قبلا در برنامه های شبانه روزش سه ساعت خواب به صورت منظم بود . الان اون سه ساعت رو هم تقسیم کرده بین کارهاش و فواصل زمانی بین کارهاش رو استراحت میکنه. من خودم اگه یه روز ِ کاری به جای اون باشم قبل از اتمام روز مطمئنا بیهوش میشم ولی این دوستم هیچ وقت کمبود وقت نداره و هیچ وقت هم خسته نیست. از هیچی هم گلایه نداره. حالا ما خودمون معمولا کلی از وقتمون صرف جبران بی دقتیای قبلی مون میشه. مثلا من خودم بخاطر بی دقتی به ساعت امتحان الان مجبورم درس ترم قبل رو دوباره بخونم. یا بخاطر توجه نکردن به منبع واحد درسی توی بورد ، دوباره باید این درس رو هم با قبلی بخونم. حیف که فرصت ندارم والا کلی میخواستم در مورد این مشکل کمبود وقت بنویسم. آخه چرا همیشه اکثر ما ها فکر میکنیم وقتمون کمه در حالی که ... |