مانی غریبی ( یکشنبه 85/10/17 :: ساعت 10:39 صبح)
نمیدونم شما به چی میگید مصلحت ..
امروز که به وبلاگ مرحوم حسن نظری سر زدم دیدم که متن آخری که توی این وبلاگ بود و کلی هم پیام تسلیت برای ایشون اومده بود ازاین وبلاگ حذف شده ..
شاید دوستان در توجیه این کار بگن مصلحت نبود متن آخر این وبلاگ که یه سری اعتراف به کارهایی بود که تا به حال برای کسی بازگو نشده بود در این وبلاگ باشه ..
شاید بگن الان افراد مختلفی به این وبلاگ سر میزنن پس صلاح نبود که ببینن حسن آقا گفته که چند روز در تیمارستان بستری بوده ..
شاید بگن خوب نیست کسی بدونه که حسن سابقه ی زندان داره ..
شاید عیب اصلیش این بود که حسن نوشته بود که عاشق شده .. اونم در حد مرگ ..
شایدم عیب اصلیش ...
نمیدونم ولی اینو میدونم که حسن وقتی زنده بود خودش
میدونست که از فلان سازمانها به وبلاگش سر میزنن .. ولی اون متن رو توی وبلاگش گذاشت ..
میدونست که خیلی ها اینا رو در موردش نمیدونن .. ولی صلاح دونست که این متن رو توی وبلاگش بذاره ..
میدونست که وبلاگش هر روز بازدید کننده های مختلفی داره ولی باز هم صلاح دونست که اون متن رو بذاره..
میدونست که شاید این آخرین متن وبلاگش باشه .. ولی بازم صلاح دونست که این متن رو بذاره ...
میدونست شاید دیگه فرصت خوندن نظرات رو هم نداشته باشه .. ولی بازم صلاح دونست که این متن رو بذاره...
میدونست شاید خیلی ها از این متن خوششون نیاد .. ولی بازم هم اون متن رو گذاشت ...
میدونست که خیلی ها اون رو به شکل یه آدم خشک مقدس محض میشناسن ولی بازم صلاح دونست که این متن رو بذاره ..
به خدا حسن خیلی چیزها رو میدونست و صلاح دونست که این کارو انجام بده .. اون با تایید خودش این متنو توی وبلاگش گذاشت .. شاید با این کار میخواست یه کم بیشتر خودش رو به دوستاش بشناسونه .. با اونا صمیمی تر بشه .. چرا ما باید فکر کنیم که اگه حسن نظری توی اخرین پستش از روزمره بنویسه ایرادی داره و وجهش خراب میشه ..
حالا چرا چیزی رو که خودش صلاح دونست و در زنده بودنش انجام داد ما میگم مصلحت نیست بعد از مرگش کسی بدونه؟!
میدونم جنبه هایی زیادی وجود داره که من هیچ کدوم رو درک نمیکنم ولی فکر میکنم مصلحت نبود .. مصلحت نبود آخرین دست نوشته های اون مرحوم رو خط خطی کنید .. خیلی قشنگ تر میشد اگه همونجوری بکر میموند ..
خوشبختانه الان دیدم که متن آخر وبلاگ آقای نظری مجددا به وبلاگشون برگشته ..