سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Abrash
  کوتاه نوشته ها یادداشت های وبلاگ
  • مانی غریبی ( سه شنبه 85/9/14 :: ساعت 9:32 صبح)

    خیلی جالبه .. نمیدونم چقدر به خواست خدا اعتقاد دارید .. شنیدید که .. میگن هر چی قسمت باشه .. تقدیرش این بود .. قضا و قدر بود ..
    حالا یه چیزم من بگم هرچند لزومی نداره .. ولی حالا ..
    ما یه فامیل نزدیک داریم که زیادی دیگه بهمون نزدیکه .. این بنده خدا توی یکی از بانکها که شعبش رو نمیدونم حساب داشت .. بعدا چند روز پیشا بش زنگ میزنن میگن .. فلانی .. اونم میگه .. زهر مار .. فلانی خودتی .. اونام میگن بابا فلانی که عب نداره .. خلاصه سرتون رو درد نیارم .. میگن فلانی .. اونم بازم میگه .. خب مرض .. (ای بابا .. خب بنال دیگه .. اینو با خودم بودم) .. آره جونم براتون بگه که .. بهش میگن آقای فلانی .. اونم خوشش میاد چون آقاش رو اولش گفته بودن میگه بله ... میگن یه خبر خوش .. شما حسابت برنده ی یه ماشین ریو شده ..
    آره .. بهش خبر میدن که برنده ی یه ریو شدی .. اونم خدا رو شکر میکنه و میگه خیلی ممنون و ارتباط رو قطع میکنن و ادامه ..
    بعدش دوباره بهش زنگ میزنن . میگن فلانی .. میگه جاااااااااااااانم عزیزمممممممم بفرمائید .. ( با این که بازم بش گفته بوده فلانی ..) یارو هم میگه .. زهر مار .. تو مگه آقای فلانی نبودی .. اونم میگه نه عزیزم .. تو میتونی منو هوی صدا کنی اصلا .. آقاشم جاش خوبه .. خلاصه یارو میگه .. بمیر بینیم با ... میخواستم بگم که: مسخره ..نمیدونم کیا دعواشون شده و به توافق نرسیدن کل قرعه کشی ها باطل شده و قرعه کشی ها بعدا از نو باید انجام بشه.. و شرمنده .
    آره جونم برات بگه که همین دیگه .. خلاصه آنچه خود داشت میخواست ز بیگانه تمنا نکنه دیگه نداشت .. (این شعره مال سمند بود ولی دیدم با ریو هم جور در میاد)
    گذشت .. آآآما چن روز بعد ... حدودا حتی چن  روز بیشتر...
    دوباره از بانک زنگ میزنن .. میگن سلام علیک آقای جناب فلانی عزیز .. این یارو هم میگه .. شسمایلشمسایماشمصالبمشا همه ی شسیلماشسیماما مشسیاما مایا ترشی  .( اینجا ها رو چون نمیشد سانسور کرد نوار رو تند کردم .. خلاصه ببخشید اگه بی ادبی توش بود ... خلاصه هر چی از دهنش در میاد بهشون میگه .. اوناهم یه کلام میگن خودتی و بعدش ادامه میدن .. جناب فلانی میخواستیم یه چیزی بگیم که این فک و فامیل ما میگه .. ( سانسور شد ) .. خلاصه آقا اخرش اونا وسط حرفاش یهو میگن شما بازم برنده ی یه ریو شدید .. تبریک میگیم ..
    تا اینو میگه این یارو قوم و خیش میگه .. اده .. بودو .. دو دو .. دو ... دو .. را .. را .. راسس .. راس میگین .. راس میگین جون من .. اونام میگن بله شما توی قرعه کشی مجدد هم برنده ی یکدستگاه ریو شدید ..

    خلاصه آره عزیزان .. نتیجه ی اخلاقی این که .. تا یکی بهتون گفت فلانی نباید فکر کنید که ریو گرفتید و اگه کسی بهتون گفت شما برنده ی ریو شدید خیلی باور نکنید .. و مهمترین نتیجه هم این که حالا فرتی (اون دفعه نوشتم زرتی گویا به مذاق بعضیا خوش نیودم حالا فرتی نوشتم ولی شما همون زرتی بخونید تا مشتی باشه به دهن آمریکا .. ) آره .. حالا فرتی نرید با 5 هزار تومن حساب باز کنید و منتظر تلفن باشید .. اون فامیل ما وضعش یه خورده خوبه .. یعنی بالای ده بیست هزار تومن تو حسابش پول بده .. اگه مبالغه نکرده باشم .. خلاصه چیزیش که جالب بود همین بود که شما فکر کنید .. بین اون همه آدم .. چند صد سال یکی به اسم یکی .. ریو در میاد اونم دوباره به جای یکی .. 





    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نقطه سرخط یا شایدم ، ته خط
    چرا رکسانا صابری آزاد شد؟!!
    روزی آمدیم ، روزی خواهیم رفت
    بارش برف در 11 امین روز بهار
    کامنت پرمغز یه دوست بی مخ :D
    قلب شکسته
    بهار را بیمار و زخم خورده به شهرمان آوردند
    سال 87 چگونه گذشت؟
    پراید یا کمری مولانا در بودجه 88 تصویب شد
    وبلاگ تعطیل
    تقارن دو زیبایی
    فصل هزار، یک رنگی
    رزمنده هایی که به جبهه رفتن
    کوته نوشتها
    هفته ی نگاه های جدید
    [عناوین آرشیوشده]