سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Abrash
  کوتاه نوشته ها یادداشت های وبلاگ
  • مانی غریبی ( دوشنبه 85/6/20 :: ساعت 8:20 صبح)

    سلام به همه ی دوستای گلی که به من لطف دارن ..
    بعضی از دوستان عزیز میان میپرسن چرا اینقد دیر وبلاگ رو به روز میکنم. .
    والله حقیقتش اولش که باید بگم خب به شما چه .. اما بعدش باید بگم .. خب چه کار کنم .. من این وبلاگ رو به اصرار یکی از دوستام که الان هم لطف نمیکنن بیان اینجا رو ببینن درست کردم و توی اولین مطلبش هم نوشتم که قرار نیس به صورت منظم به روز کنمش .. خب نمیرسم .. بلد نیستم .. این کاره نیستم .. به قولی مال این حرفا نیستم .. بخاطر همین هر وقت مطلبی به ذهنم میرسه اینجا مینویسم .. یه جورایی دوس ندارم یه روال خاصی هم داشته باشه .. هر چند از نظر اصول وبلاگ نویسی کار درستی نیس ..
    موضوع بعدی که معمولا بعضی از عزیزان میپرسن اینه که چرا نظرات خصوصیه:
    خب در جواب این عزیزان باید بگم .. خب به شما چه .. اما بعدش باید بازم بگم خب بازم به شما چه ..
    ولی دلیلش اینه که دوس ندارم کسی این کامنتا رو بخونه .. البته جسارت نشد باشه ها .. منظورم اینه که قبل از خودم دوس ندارم کسی اینا رو بخونه .. آخه بابا کامنت هم مثل سلاح آدم توی سربازی میمونه .. دیگه خودتون پرتقال فروش رو پیدا کنید دیگه ...
    خلاصش اینایی که نوشتم یعنی یه چیز تو مایه های دم همتون گرم ..
    از همتون هم واقعا ممنون ..



    نوشته های دیگران ()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نقطه سرخط یا شایدم ، ته خط
    چرا رکسانا صابری آزاد شد؟!!
    روزی آمدیم ، روزی خواهیم رفت
    بارش برف در 11 امین روز بهار
    کامنت پرمغز یه دوست بی مخ :D
    قلب شکسته
    بهار را بیمار و زخم خورده به شهرمان آوردند
    سال 87 چگونه گذشت؟
    پراید یا کمری مولانا در بودجه 88 تصویب شد
    وبلاگ تعطیل
    تقارن دو زیبایی
    فصل هزار، یک رنگی
    رزمنده هایی که به جبهه رفتن
    کوته نوشتها
    هفته ی نگاه های جدید
    [عناوین آرشیوشده]