سلام با من قهري
باباي
خيال انگيز و جان پرور چو بوي گل سراپايي نداري غير ازين عيبي كه ميداني كه زيباييمن از دلبستگي هاي تو با آيينه دانستم كه بر ديدار طاقت سوز خود عاشق تر از ماييبشمع و ماه حاجت نيست بزم عاشقانت را تو شمع مجلس افرو.زي تو ماه مجلس آراييمنم ابر و تويي گلبن كه مي خندي چو مي گريم تويي مهر و منم اختر كه م يميرم چو مي آييمراد ما نجويي ورنه رندان هوس جو را بهار شادي انگيزي حريف باده پيماييمه روشن ميان اختران پنهان نمي ماند ميان شاخه هاي گل مشو پنهان كه پيداييكسي از داغ و درد من نپرسد تا نپرسي تو دلي بر حال زار من نبخشد تا نبخشاييمرا گفتي : كه از پير خرد پرسم علاج خود خرد منع من از عشق تو فرمايد چه فرماييمن آزرده دل را كس گره از كار نگشايد مگر اي اشك غم امشب تو از دل عقده بگشاييرهي تا وارهي از رنج هستي ترك هستي كن كه با اين ناتواني ها بترك جان توانايي
من اكنون هفت شهر آرزوهايم چراغان است ، كبوترهاي رنگين بال خواهشها... بهشت پرگل انديشه ام را زير پر دارند ، جهان در خواب... تنها من در اين معبد،.. در اين محراب ! ..دلم مي خواست بند از پاي جانم باز مي كردند.. كه من تا روي بام ابرها بالا مي رفتم... از آنجا با كمند كهكشان تا آستان عرش مي رفتم ،.. در آن درگاه درد خويش را فرياد مي كردم... كه كاخ صد ستون كبريا لرزد!...دلم مي خواست.. مردم در همه احوال.. با هم آشتي بودند ،... طمع در مال يكديگر نمي كردند ، ..كمر بر قتل همديگر نمي بستند... و چون كفتاران خون آشام كمتر چنگ و دندان تيز مي كردند.. ، زنجير لطف خدا را برنمي چيدند ...و مراد خويش در نامراديهاي يكديگر نمي جستند!..دلم مي خواست سقف معبد هستي فرومي ريخت ، ..تمام پليديها و زشتيها به زير خاك مي ماندند ،.. بهاري جاودان آغوش باز مي كرد ، ...بهشت عشق مي خنديد به روي آسمان آبي آرام!...
احساس من غنچه اي است شايدنشکفته در باغ وجودنشسته در انتظار صبحباشد که با نوازش نسيم گونه اتحضور را باور کندبشکفدوبازعطر عشق رادر فضاي سرد فاصلهبپراکند
)))) دَرِ خونه نيمه بازه، بغضِ كوچه شده سنگين......... دلِ منبي تو گرفته، توى اين غروبِ غمگين........... آسمون رنگِ چشاته، مثه رنگِ روزگارم............. واسه بردن و باختن، من ديگه چيزى ندارم.............. گلاى نازِ تو باغچه، باز سراغ تو ميگيرن............ بي تلالو نگاهت سايه ها دارن ميميرن................ دلِ من بي تو گرفته توى اين غروبِ غمگين............. تو كه تو قصه نباشى پلكِ قصه ميشه سنگين............ من يه باغِ بي درختم امّا تو مثه يه رودى............ واسه ى نگاهِ خسته م كاشكى يه معجزه بودى............... خندتُ ازم گرفتى غمو تو چشام گذاشتى.............. بي خداحافظى رفتى، رفتى و تنهام گذاشتى............ دلِ من بي تو گرفته توى اين غروبِ غمگين............. با غزل گريه ى يادت اين ترانه ميشه رنگين............... من ميخواستم تو بمونى اى هميشه مهربونى............. امّا ميگه اين ترانه تو نميخواستى بمونى............ توى روشنى نموندى دل به تاريكى سپردى.............. تو سكوتِ شب يلدا چرا از ياد منو بردى؟..............
زهر مووووووووووووووووش . مردم از خنده .. كامنت هات رو يمخونم . غش ريسه ميرم از خنده .ديوووووووووووووونه خوشمزه .. عزيز دل مني به خدا .. كووووووووفته اينقدر خودتو لوس نكن . يهوئي كار ميدي دستم مجبور ميشم منم نيايش نامه بنويسم .
الهي عقش ما رو قلمبه كن تو دل اين ابرش -----------اينترشو خودم ميزنم ------------ الهي وقتي قلمبه شد تو دلمون نتركونش ما از صداي وحشتناك ميترسيم ..--------------اينترشو خودم ميزنم ---------- الهي سايه مهر منو از سر اين ابرش كم نه وكن ---اينتر ----------
ببين منو .. شماره رو بده ايميل كن .. ميخوام خر بشمو بزنگم . گور باباي صنار سه شي .. خدا زود هدايتم كرد . تو تند دعا كن . هدايتش با من ..
آي دل درد گرفتم از خنده .. بازم دعا كن خدا منو از اين هدايت ها بده . نه يه وقت صادق هدايتو بده ..
ببين منو . نه نبين . قباحت داره ننه .. برو وبلاگ كمندي . برات عشقولانه از خودم در وكردم .. خوب بيد ..
بعدشم يه سوال خصوصي دارم تو پستوي وبلاگ برات مينويسم تند .سريع جواب بده تا خودمو دار نزدم .
خيالتو........... مي دزدم..... از تو شبستون خواب ...تو ابرا پنهون ميشم..... يه وقت نبينه مهتاب..........از سر پرچين شب........... وقتي سرک مي کشي ...مهتاب هاج و واج و............ پائين ترک مي کشي...مي ياد واسه تماشا.................. مي افته تو حوض نور ...اونجا که عکس چشمات ...........افتاده از راه دور ....
هميشه بودي و من ،................. تو رو نديدم... انگار..........بگو بگو........ كه هستي ،........... براي آخرين بار.....چه لحظه ها ...........كه بي تو ، .................يكي يكي گذشتن..عمرمو بردن اما ،............. يه لحظه بر نگشتن....تو چشم من........... نگاه كن ،..... منو به گريه نسپار..حالا كه با تو هستم ، ..............براي اولين بار...براي آخرين بار.......