ماني نوشته هاي پستو رو خوندم .. دلمم برات نميسوزه . هر بلائي اين شيخ ها يرت بيارن دل من از ته خنك ميشه .. پاشو برو دم مسجد .. ولي نه نرو . نرو . ميترسم دودش تو چشم خودم بره . دندم نرم . چشمم كور خودم توبره رو بر ميدارم ميرم دم مسجد .. تو نرووووووووووووو . عجب گيري كرديمااااااااااااااااااااااااااا .. در مورد قسطنلوپ چه اسم نازيه به خدا . چه به مغز خودم خطور نكرده بيد .. ديروز خواهر تصادفي دخترمو ميبينه . جوياي حالش ميشه . ميگه بهونه گير شده و مدام گريه ميكنه .. ( من ميدونم بهونه مامان نازي رو ميگره )) . ميگه هنوز دكترا اجازه خوراك خوردن رو ندادن . ميگه فقط با شير تغذيه ميشه بميرم براش الهي . هنوزم كه خبري نشده و به من نزنگيدن .. ولي خواهرم ميگفت براي رفتن سر كار مياردش پيش تو .. تا ببينم كي اين طلسم نحس شكسته خواهد شد .. دعاها رو يادت نره .. . اينو بدون كه به خدا دعاهاي قلب پاك تو چاره ساز بودن .. و ديگر دوستان عزيز ..
قسطنلوپ رو هم اگه ديدم به جاي تو ميبوسمش ..
راستي مرسي واسه اون اعتمادي كه به من كردي .. تو واقعا يه دوست خوب و بي نظيري هستي .. خدا از دشمني كمت نكنه داش .. چي گفتم ؟؟؟؟ در مورد اون يوزر و ........ برو حالا عوضش . كن