• وبلاگ : Abrash
  • يادداشت : كوچولوي معصوم
  • نظرات : 18 خصوصي ، 62 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ((سلام .. نوشته هاتو خوندم .. خيلي دوس داشتم يه خورده بات صحبت کنم .. اما فعلا که نشده .. مي دوني تو مشکلات خدا خيلي به ادم نزديک تره .. خيلي بهتر لمس مي شه .. اما يه وقتايي هم شيطون اين وسط يه شيطنتايي مي کنه .. همه چيزو خدا بايد درس کنه ... خدا خيلي مهربونه و توي همه ي کاراش حکمته ... به خدا همه ي کاراش حکمته ... منو باش .. اينا رو دارم به کي ميگم .. اينا رو که از خودت ياد گرفتم ...
    (( راستي در مورد اون بابايي که گفتي از همون ثانيه ي اولي که يه عکس برام کپي کرد و توي وبش عکسش رو ديدم فهميدم کيه .. البته حدس زدم .. اگه نظراتم رو براش بخوني .. متوجه ميشه که خودم هم همون حس رو بهش دارم ..)) چي حسي داري اقا ماني ؟ لابد تو هم متنفري ؟ و لابد به دليل اينكه خيلي مهربونم ...!!‏ نه ؟؟؟ ممنون از ابراز محبتت .....

    يك عمر فقط به دليل اينكه مي خواستم دل او نشكنه و براي اينكه وفا دار باشم به عهدي كه با او بسته بودم و با خودم دل خودم را شكستم تحقير خودم را ديدم . پراكنده شدن برخي دوستان را تحمل كردم و حتي بازيي كه با خانواده من و زندگي من كرد را هم برويش نياوردم .مي دوني چرا .ميدوني ؟ نه . نه .نه هيچكس نمي دونه . حتي خود او هم نمي دونه .نخواهد دانست . .....چه بگويم ....دگر هيچ . هيچي ....................... مي دوني . هيچي ....با كه بگويم براي كه بگويم . براي چه بگويم .... تو هم در بين دوستاي قديمي ما نبودي . فقط چهره تو همان ماني بازيگر را بخاطر من مي آورد . همين . و دگر هيچ ...........

    پاسخ

    كاملا درسته ..