((سلام .. نوشته هاتو خوندم .. خيلي دوس داشتم يه خورده بات صحبت کنم .. اما فعلا که نشده .. مي دوني تو مشکلات خدا خيلي به ادم نزديک تره .. خيلي بهتر لمس مي شه .. اما يه وقتايي هم شيطون اين وسط يه شيطنتايي مي کنه .. همه چيزو خدا بايد درس کنه ... خدا خيلي مهربونه و توي همه ي کاراش حکمته ... به خدا همه ي کاراش حکمته ... منو باش .. اينا رو دارم به کي ميگم .. اينا رو که از خودت ياد گرفتم ... (( راستي در مورد اون بابايي که گفتي از همون ثانيه ي اولي که يه عکس برام کپي کرد و توي وبش عکسش رو ديدم فهميدم کيه .. البته حدس زدم .. اگه نظراتم رو براش بخوني .. متوجه ميشه که خودم هم همون حس رو بهش دارم ..)) چي حسي داري اقا ماني ؟ لابد تو هم متنفري ؟ و لابد به دليل اينكه خيلي مهربونم ...!! نه ؟؟؟ ممنون از ابراز محبتت .....
يك عمر فقط به دليل اينكه مي خواستم دل او نشكنه و براي اينكه وفا دار باشم به عهدي كه با او بسته بودم و با خودم دل خودم را شكستم تحقير خودم را ديدم . پراكنده شدن برخي دوستان را تحمل كردم و حتي بازيي كه با خانواده من و زندگي من كرد را هم برويش نياوردم .مي دوني چرا .ميدوني ؟ نه . نه .نه هيچكس نمي دونه . حتي خود او هم نمي دونه .نخواهد دانست . .....چه بگويم ....دگر هيچ . هيچي ....................... مي دوني . هيچي ....با كه بگويم براي كه بگويم . براي چه بگويم .... تو هم در بين دوستاي قديمي ما نبودي . فقط چهره تو همان ماني بازيگر را بخاطر من مي آورد . همين . و دگر هيچ ...........
سلام
يا حق.. هو حق... مولا...
به منم سر بزن و نقدم كن
وقتي اميد در دل زنده مي شود ، لبخندي مي زنم ،كه پس از مرگ بر ف ها همواره با بهار گل افشان سبز پوش همچون اميد گم شده از راه دور مي رسد
...............................................
پيروز و پايدار
سلام عزيزم
اون آهنگ را نه بابا ماله فيلم علي سنتوري مهرجويي است
شما مگه گوش كردي؟
موفق باشي
باباي
سلام خوبي
چي شد؟
و ممنون بابت لينك در متن پيامهاتون
خدا را كم نشين با خرقه پوشان
رخ از رندان بي سامان مپوشان
تو نازك طبعي و طاقت نياري
گراني هاي مشتي دلق پوشان
ميشه بپرسم اونو از كجا مي شناسيد
همون دوستي كه اسمشو برده بوديد
آيا من هنوز شبيه او هستم
آيا او در يادها مانده است ؟
او را از كجا مي شناسيد .؟
آيا او مهربان بود ؟
دوستان اينجوري كه اين دوستمون لطف كردن و گفتن بايد خدمتتون بگم كه اون كوچولو يه خرده بزرگ تر از كوجولوي نوشته ي من هستش تقريبا 5 - 6 ماهشه ... آقا تشكر ...
به به . اشتباه به عرضتون رسوندن
چي چي رو چند روزشه . تا اونجا كه من يادمه و صداي گريه هاي اول هاي زندگيشو شنيدم بايد تا حالا 5- 6 ماهه باشه
من نمي دونم اين همه آدم تو اين دنيا گرفتارن . همين ديروز يه زن با بچه ي توي شكمش بر اثر تصادف مردند و بچه را روي سينه مادر دفن كردند با هم . چرا .....اما فكر كنم هر كي گوشو دوس داره گوشواره رو هم دوس داره همه يه روزي همينجوري بوديم بيشتر دلمون براي ننه مي سوزه كه هواي بچه هاشو هم داريم . اما بي هيچ منظوري منم دعا مي كنم . چون ديگه از ما گذشت . ما نيز روزگار خود داشتيم با هم . ولي روزگار ما به سر رسيد. ....
اينك اي نازنين برو با جوانان ناز كن با ما چرا .
حافظا عشق و صابري تا چند
ناله ي عاشقان خوش است بنال
قصه العشق لا انفصام لها
فصمت ها هنا لسان القال
........
اي دل ريش مرا با لب تو حق نمك
حق نگه داركه من مي روم الله معك
در خلوص من ات ار هست شكي تجربه كن
كس عيار زر نشناسدچو محك
بگشا پسته ي خندان و شكر ريزي كن
خلق را از دهن خويش مينداز به شك
سلام ابرش جان .. عزيزم نميدونم چي بهت بگم .. تو اينقدر به من خوبي ميكني كه عاجز از تشكرم .. فقط تنهام نزار و دعامون كن .. خودتم مراقب خودت باش . نترس حروف كيبردت تموم نميشه گاهي چند سطري بنويس كه دلم شور نزنه . و خيالات واهي دامن گيرم نشه .. توي وبلاگم شرح دادم كه تا حالا چه به سر لوپك اومده برو بخون ..
محتاج دعاي همه هستم بعد زا عملش لحظه ها سنگين تره .. روزها سخت تر ميگذره شرح دادم برو بخون
ماني .......................................... هيچي ..